سریالهای شبکه نمایش خانگی ایران دچار یک طلسم شدهاند و در این میان هر سریالی که میآید تا حرف تازهای بزند، در نهایت تو زرد از آب در میآید. یک نمونهاش سریال نهنگ آبی که آن چیزی نشد که باید میشد. در این میان استثناهایی در این میان وجود دارد مانند سریال شهرزاد که البته بازهم در فصل آخر خود دچار افت زیادی شد اما همچنان یک تنه ارزش و اعتبار سریالهای نمایش خانگی را نگه داشته است و باعث شده فجایعی چون هیولا و عاشقانه و مانکن و یا این روزها سریال مزخرف «دل» را زیاد جدی نگیریم. «همگناه» هم قرار بود از همین استثناها باشد، آیا اینطور بود؟ باهم در این مطلب جواب این پرسش را درمییابیم.
نقد و بررسی سریال همگناه

تیم پشت سریال همگناه تیم قدرتمندی به حساب میآید، از مصطفی کیایی کارگردان گرفته تا برادرش محسن کیایی که وظیفه نویسندگی اثر را بر عهده داشته تا تیم بازیگری که قدرت اصلی در دست آنهاست. محسن کیایی در زمینه نویسندگی کارنامه چندان جالب توجهی ندارد و مصطفی کیایی نیز نیز با بارکد و مطرب پیش مخاطبین شناخته میشود که هر دو جزو آثار یکبار مصرف سینما به حساب میآیند.
بدها: همگناه یک مینی سریال خوب بود تا یک سریال دو فصلی معمولی

دو فصل سریال پشت سر هم پخش شدند و حالا که سریال ظاهرا به ایستگاه پایانی رسیده (محسن کیایی گفته ساخت فصل سوم بعید نیست، با توجه به پایان بندی سریال و استقبال مخاطبین، ساخت فصل سوم به نظر من هم اصلا بعید نیست!)
بد نیست نگاهی به آن داشته باشیم.شروع سریال همگناه شروع سیاه و سفیدی است، سیاه از منظر قدرتمند بودن و سفید از منظر ضعیف بودن.
سریال همگناه
دقیقا سر بزنگاه و زمانی که مخاطب از سریال ناامید شده، سرنخهای جدیدی وارد داستان میشود و داستان به اصطلاح کمی جان میگیرد.
به این ترتیب به جرات میتوان نتیجه گرفت که سریال میتوانست یک مینی سریال (در یک فصل) بسیار قوی و گیرا باشد و با حذف زایدات فراوانی که در قسمتهای اول وجود دارد، داستان را در ده دوازده قسمت جمع کند.
خوبها: خطوط داستانی موازی

نکته خوبی که سریال همگناه آن را به تصویر کشید، پرداختن به چند داستان بود. سریال تصمیم گرفت به جای تمرکز روی یک داستان واحد، تقریبا سه داستان (داستان فرهاد، جناب سرهنگ و آرمان) را روایت کند.
بدها: عدم بالانس بین خطوط داستانی
همانطور که گفته شد، همگناه چند داستانک پرمغز را روایت کرد. این مهم در ابتدای امر راه درستی پیش میرفت و یک بالانس مناسب بین این داستانکها پخش شده بود.
این اتفاق چه زمانی تبدیل به یک نقطه ضعف اساسی میشود؟ هنگامی که سریال به قسمتهای پایانی خود میرسد و فیلمنامه میخواهد عجولانه تکلیف داستانها را مشخص کند. همین میشود که پایان بندی سریال (که بعدتر به آن اشاره مفصلتری خواهیم کرد) به مشکل میخورد.
خوبها: بازی هدیه تهرانی

با اینکه تقریبا تمام تیم بازیگری همگناه بازیهای خوبی از خود ارائه میکنند (به جز برخی از اعضای این تیم مانند مارال بنی آدم که در برخی موارد بسیار بازی آماتوری از خود نشان میدهد) ولی هدیه تهرانی یک سر و گردن از تمامی گروه بازیگری جایگاه بالاتری دارد. تهرانی در این سریال بینظیر بازی میکند و قدرت بازیگریاش در تک تک سکانسهایی که حضور دارد نسبت به نقش روبروی خود برتری خاصی دارد.
بدها: پرستویی جوان
سکانسهای بیخود و بیجهت گذشته فریبرز که نقش جوانی پرویز پرستویی به پسرش سپرده شده بود و به نظر میرسد تنها دلیل وجود این صحنهها همین حضور پرستویی جوان بود و بس!
خوبها: موسیقی
استفاده از عنصر موسیقی در همگناه بهجا و درست بود. اگر قرار بود سکانسی دارای آواز باشد، این اتفاق به موقع رخ داد و برعکس سریال مانکن شورش را در نیاورد.
بدها: پردازش نامناسب شخصیتها

فریبرز یک سرهنگ قهار ۵۸ ساله است که سالهاست به دنبنال معمای چرایی رفتن همسر اولش فکر میکند و ذرهای با خودش فکر نکرده که شاید برادر و خواهرش در این امر دست دارند. او آرمان را شماطت میکند و در لحظه عقب میکشد و تکلیفش با خودش مشخص نیست.
سریال همگناه
تک تک اعضای خاندان صبوری قابل بحث هستند، از فرید گرفته (که انصافا بهترین شخصیت پردازی را در بین اعضای این خانواده دارد) تا فریده که اصلا معلوم نیست با خودش چند چند است. آرمان و زیبا و سیر تحولی شخصیتش بر ما پنهان است و ماجرای فرهاد نیز دست کمی از یک رمان تخیلی ندارد.
خوبها در سریال همگناه: نحوه پخش سریال
فیلیمو و نماوا پخش قدرتمندی برای سریال داشتند و به خوبی پشت سریال ایستادند. تبلیغات آنها و ساخت پشت صحنههای سریال (که البته متاسفانه تنها در چند قسمت ابتدایی رواج داشت) و… باعث شد که همگناه به خوبی دیده شود.
بدها در سریال همگناه: پایان بندی سریال

همگناه هم مانند بسیاری از سریالها به سندروم پایان بد دچار شد. این سندروم فقط در محصولات ایرانی به چشم نمیخورد و یک اپیدمی جهانی دارد و حتی اثر فاخر و فراموش نشدنی مثل لاست هم از آن مصون نماند.
نکات جالب سریال همگناه
در ادامه با هم نگاهی به نکات جالب این سریال مهیج خواهیم انداخت:
- صفحه رسمی سریال هم گناه در اینستاگرام، در تاریخ 6 بهمن از لوگو رسمی این سریال رونمایی کرد.
- این اولین حضور مصطفی کیایی در نقش کارگردان یک سریال است. محسن کیایی علاوه بر بازیگری در این سریال، به همراه علی کوچکی عهدهدار نویسندگی این سریال بوده است.
- سریال هم گناه چند قسمت است.
- پرویز پرستویی پس از گذشت 10 سال، همراه سریال هم گناه به دنیای سریالها برمیگردد، اما این بار از طریق شبکه خانگی. آخرین ایفای نقش او به سریال آشپزباشی بر میگردد که در سال 1388 از شبکه یک سیما پخش میشد.
- تیتراژ پایانی این سریال توسط علیرضا قربانی، خواننده پر آوازه و محبوب سنتی کشورمان خوانده شده است. شعر این قطعه توسط حسین غیاثی سروده شده و آهنگسازی آن کاری است از علیرضا افکاری.
سخن پایانی
شما در این مقاله با نقد و بررسی سریال همگناه آشنا شدید.همچنین ازسریال همگناه که در چه مواردی خوب عمل کرد و در چه چیزهایی خراب آگاه شدید.اگر سوال یا نظری دارید آن را در کامنت مطرح کنید تا در اسرع وقت توسط ما جواب داده شود.
این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: